باید شتاب کرد عمه رهام کن، به امامم وفا کنم دستم به دامنت بگذار سینه را سپر سنگها کنم تا لااقل کمی از این تن جداشده دفع بلا کنم باید به هر طریق از دست عمه، دست خودم را رها کنم از حال میروم وقتی نمانده است، به گودال میروم دستم جدا شده در قتلگاه شور قیامت به پا شده گودال قتلگاه لبریز از صدای سم اسبها شده جان میکنم ولی شکر خدا که پیش تو جانم فدا شده قتیل الله، قتیل الله ... ای تکیه گاه عرش حیف از تنت که با لگدی جابجا شده بر پیکرت چطور بیش از هزار زخم دهانباز جا شده؟ در جشن زخمهات نیزه فرو نشسته و شمشیر پا شده محکم نفس بکش تیری که در گلوی تو رفته است تا شده تنها نه حنجرت از هم تمام پیکرت اینگونه وا شده معلوم نیستی از بس که صورت تو پر از رد پا شده قتیل الله، قتیل الله ...