ای جان جهان، جهان جان ادرکنی قیّوم زمین و آسمان ادرکنی احیاگر صد دم مسیحا الغوث یا حضرت صاحب الزّمان ادرکنی یا صاحب الزّمان... ... باز هم میشوم کبوترتان دور این گنبد منوّرتان من نمکگیر سفرهات شدهام دست خالی نرفتم از درتان مادر من کنیزتان بوده پدرم نیز بوده نوکرتان جای کربوبلا و طوس و نجف شدهام خاکبوس محضرتان ما عجمها چقدر خوشبختیم که شد ایران مسیر آخرتان از ضریح تو یاس میریزد مثل چادرنماز مادرتان خسته از راه دور آمدهای خستهای از فراق دلبرتان چقدَر از مدینه دور شدی پای دلتنگی برادرتان مثل مادر خمیدهای امّا نگرفته به میخِ در پَرتان محملت پرده داشت، شُکر خدا سایهبان داشتی روی سرتان گرچه شد حمله بر عشیرهی تو شُکر! غارت نگشته زیورتان در میان هجوم درد نخورد دست نامحرمی به معجرتان شد خزان گرچه نوبهار شما کم نشد لحظهای وقار شما ... شهر قم بر تو احترام گذاشت پیش رویت فقط سلام گذاشت پیر قوم و بزرگ مردم قم سر به پای تو چون غلام گذاشت با گلافشانی قدومت قم لعن و نفرین برای شام گذاشت بهر تو قم گذاشت سنگ تمام کِی دگر سنگ روی بام گذاشت؟ کِی به قم دختر ولیّ خدا پای در مجلس عوام گذاشت قم کجا رأس یک برادر را پیش خواهر میان جام گذاشت؟ بهترین جای قم سرایت بود کِی میان خرابه جایت بود؟ ***** تقسیم کار خانه به نفع علی نشد وای از دلم که شستن زهرا به من رسید ... یک زینب و یک کاروان شد همسفر با ساربان ای خاک عالم بر سرم دور و برش شمر و سنان ... روضهخوان پای روضهاش جان داد دَخَلَتْ زینبُ علَی ابن زیاد