ای دست روزگار اینکه رو نیزه خوابه

ای دست روزگار اینکه رو نیزه خوابه

[ حاج اسلام میرزایی ]
ای دست روزگار این‌که رو نیزه خوابه زیبا گل ربابه
(نشکفته بود و پژمرد)2

(مادر می‌خونه، کجایی عزیزم)2
حالا که رو نیزه‌هایی عزیزم
لالا، لالایی، لالایی عزیزم)2

بهش میگه رو نیزه رفتی ولی سربلندی
فدات بشم از اون بالا داری بهم می‌خندی
حس می‌کنم، چشماتو وا می‌کنی و می‌بندی

(لالا، لالا، لالا، لالا علی جان)2

گهواره خالی و
مونده عطر تن تو

بوی پیروهن تو
(همراهمه هنوزم)2

تو دست نیزه‌دار
تو مثل ربنایی 

تو آغوش خدایی
( غمگینه حال و روزم)2

(تو رفتی و مونده گهواره خالی)2
من موندم و اشک و آشفته‌حالی
(دستاتو می‌بوسم هرچند خیالی)2

(تو بودی و کنار تو غم تو دلم نداشتم)2
یادش بخیر، تو بغل عمه تو رو می‌ذاشتم
برای تو چه آرزوهای قشنگی داشتم

لالا، لالا، لالا، لالا علی جان

(می‌خنده حرمله تا اشکمو می‌بینه)2
از روی بغض و کینه
(هی نیزه‌تُ تکون داد)2

احساس مادریم آتش زده به جونم
بند اومده زبونم
(وقتی سر تو افتاد)2

(افتادی و قلب من روی خاکه)2
باید بمیرم با این روضه تا کی
دنیا بفهمه که مادر هلاکه

بدون تو، یه آسمونم که قمر ندارم
یه مادرم، چه فایده دیگه پسر ندارم
(رو نیزه‌ای، تا که نگن سایه‌ی سر ندارم)2

(لالا، لالا، لالا، لالا علی جان)3
(وای رولم لالا)5

نظرات