از همون اولم زندگیمو بهت سپردم

از همون اولم زندگیمو بهت سپردم

[ حسین ستوده ]
از همون اولم زندگیمو بهت سپردم
ننه تو گفتی واسه من بمیر من که نمردم

هرکی هرچی میگه عیب نداره ازش گذشتم
تو خودت شاهدی من آبروی کیو بردم

تو دیگه ردم نکن برا خودت بَده
دست رد بهم نزن منو خدا زده
تو که بهتر می‌دونی چی سرم اومده

گمونم که دنیا فهمیده چقدر تنهام
هر جوریه هی نمک می‌زنه رو زخمام
من که واسه دشمنامم حتی خیر می‌خوام
این روزا بریدم آی ننم

به اباالفضل قسم
ننه جان اُمُّ البنین مثل خودت من بی‌کسم

آخ شکسته کمرم
این همه میگم ننه یه بار بگو جان پسرم

نبین نفس کشیدنم رو من چند ساله مُردم
به هرکی رو زدم آخر سر چوبشو خوردم

تو به خاطر عباست بهم آبرو دادی
ولی من چی به جای آبروی شما رو بردم

دیگه امشب لااقل منو بخر ننه
خسته‌ام پیش خودت منو ببر ننه
دعام حتی به خودم نکرد اثر ننه

به اباالفضل قسم
ننه جان اُمُّ البنین در نمیاد این نفسم

که بگم در به درم
این همه میگم ننه یه بار بگو جان پسرم

از حسین برام بگو بشیر
زینب انقدر چرا شده پیر

عباس من زنده بود یا نه
وقتی که رقیه شد اسیر

علمدار رفت و
بعد عباس زینب کوچه و بازار رفت و
دختر علی به زور مجلس اَغیار رفت و
علمدار رفت و

چقدر بلوا شد
سر غارت تن حسین همش دعوا شد
پاهای خولی به خیمه‌ی عقیله وا شد
چقدر بلوا شد

حسین پیر شد
انقده نیزه زدن به پهلوهاش تا که زمین‌گیر شد

نظرات