علی نجفی

از خیمه دویدم

969
13
از خیمه دویدم تا مقتل رسیدم
انقدر تیر و نیزه یکجا من ندیدم

به عمه زینبم هی التماس می‌کنم
من تورو از دست سنان خلاص می‌کنم

برای کشتن تو هر چقدر بد بشن
باید فقط از روی جسم من رد بشن

بمیره مادرت
تعارفی شده چرا بریدن سرت
چرا توجهی نمی‌کنن به خواهرت
بمیره مادرت

عمو حسین من، عمو حسین من ...


خیلی بیقرارم، من طاقت ندارم
بی دست بهترم تا دست رو دست بذارم

یتیمم و ولی می‌خوام پسر شم برات
پسر که نه، من اومدم سپر شم برات

خون گلوم رو صورتت می‌ریزه عمو
روضه‌ی من با تو پر از گریزه عمو

عجب بساطیه
انگاری اعضای تن تو صلواتیه
شاهی ولی دفن تو با چندتا دهاتیه
عجب بساطیه

عمو حسین من، عمو حسین من ...

تو گودالِ پر خون نیست جای دوتامون
با تیر سه شعبه یکی شد تنامون

دیدی که آخر حرمله دلش سوخت برات
با تیری که از زدنم کفن دوخت برات

برا سر تو آستینارو بالا زدن
شمر و سنان به همدیگه بفرما زدن

شلوغه قتلگاه
چقدر عجیب به حلقوم تو می‌کنن نگاه
وقتی بخواد ببره میگه فی سبیل الله

بمیره مادرت
تعارفی شده چرا بریدن سرت
چرا توجهی نمی‌کنن به خواهرت

عجب بساطیه
انگاری اعضای تن تو صلواتیه

عمو حسین من، عمو حسین من

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش