از خیمه دویدم تا مقتل رسیدم

از خیمه دویدم تا مقتل رسیدم

[ علی نجفی ]
از خیمه دویدم تا مقتل رسیدم
انقدر تیر و نیزه یک‌ جا من ندیدم

به عمّه زینبم هِی التماس می‌کنم 
من تو رو از دست سنان خلاص می‌کنم 

برای کشتنِ تو هر چقدر بد بشن
باید فقط از روی جسم من رد بشن  

بمیره مادرت 
تعارفی شده چرا بریدن سرت؟
چرا توجهی نمی‌کنن به خواهرت؟
بمیره مادرت 
 
عمو حسینِ من، عمو حسینِ من...
****
خیلی بی‌قرارم، من طاقت ندارم 
بی‌دست بهترم تا دست رو دست بذارم 

یتیمم و ولی می‌خوام پسر شم برات 
پسر که نه، من اومدم سپر شم برات

خون گلوم رو صورتت می‌ریزه عمو 
روضه‌ی من با تو پُر از گریزه عمو

عجب بساطیه
انگاری اعضای تن تو صلواتیه 
شاهی ولی دفنِ تو با چندتا دهاتیه 
عجب بساطیه 

عمو حسینِ من، عمو حسینِ من...
****
تو گودالِ پُر خون نیست جای دوتامون 
با تیر سه شعبه یکی شد تنامون

دیدی که آخر حرمله دلش سوخت برات 
با تیری که از بدنم کفن دوخت برات

برا سر تو آستینارو بالا زدن 
شمر و سنان به همدیگه بفرما زدن 

شلوغه قتلگاه، شلوغه قتلگاه
چقدر عجیب به حلقوم تو می‌کنن نگاه 
وقتی بخواد ببُره میگه فی سبیل‌ الله

عمو حسینِ من، عمو حسینِ من...

نظرات