ای جان جهان، جهان جان ادرکنی قیّوم زمین و آسمان، ادرکنی احیاگر صد دم مسیحا، الغوث یا حضرت صاحبالزمان، ادرکنی بر جلوه و اجلال محمّد، صلوات بر چهره و تمثال محمّد، صلوات دیدند چو رخسار علی اکبر را گفتند که بر آل محمّد صلوات در بیت حسین، علیِ دوم آمد عطر نفسی زِ بوی گندم آمد فریاد که از حضرت لیلایِ حسین باب کَرم تمام مردم آمد به نام خالق هستی، به نام نامیِ حیدر قلم بر صفحه میچرخد به یاد ساقیِ کوثر ملائک یک صدا گویند با اولادِ پیغمبر: علیاکبر، علیاکبر، علیاکبر، علیاکبر جوانِ ارشد ارباب، چون برگ گلِ شبنم نیاورده چنان شهزادهی ما، مادرِ عالم عجب سروی، عجب ماهی، عجب دلدار زیبایی چه اربابی، چه مهتابی، چه خورشید دلآرایی چه آقایی چه غوغایی، چه مجنون و چه لیلایی عجب تصویر زیبایی، حسین و صوت لالایی به یک جلوه رسولالله و یک جلوه خودِ حیدر به هیبت چون عمو جانَش، بنازم بر علیاکبر از این پس او نفسهای امیرالمؤمنین باشد برای او همین کافیست، باقی نقطهچین باشد خدا میخواست اصلاً ماجرایش این چنین باشد که او نور دو چشم حضرت اُمالبنین باشد به پیشانی او مُهر لبِ مولای ما خورده به هر خنده علیاکبر دل از ارباب ما برده تو آن لیلی که در عالم ندارد هیچ مصداقی دلیل سرکشیدنها، حدیث بزم عشّاقی حسنگونهست رفتار تو از بس که خوش اخلاقی کریمی و کرَم داری، در این ره صدر آفاقی بده خرجیِ ما را ما به دستان تو دل بستیم علی جان رد نکن ما را گدای خانهات هستیم به پای مدح تو زانو زده ارباب قاجاری به منطق چون کلام خواجه عبدالله انصاری تغزل در نگاه شاعران، در وصف اشعاری گَهی در شعر لیلایی، گَهی در شعر سرداری تو بالاتر از اعجازی، شفیق ساقیِ خیمه تو بودی از همان اوّل رفیق ساقیِ خیمه تو در میدان همان بودی که عبّاس ابن حیدر بود چنان کردی که لشکر گفت: این طوفانِ محشر بود تمام دشت از خشم نگاهت معدن سَر بود نفهمیدند این حیدر و یا غوغای اکبر بود تو رفتی و حرم پاشیده شد از هم علیاکبر کنارت شد قدِ رعنای سقّا خم علیاکبر تو پخشی در دل صحرا ولی کمکم علیاکبر حسین آمد به بالینت ولی دَرهم علیاکبر