من آخرین یادگار کرببلام

من آخرین یادگار کرببلام

[ حسین نوری ]
من آخرین یادگار کرببلام
یه عمره که بارونیه صحن چشمام

همیشه کارم ناله و اشک و آهه
میراثم این مرثیه هاست مثل بابام

شده یار من گریه و ، مصیبت و غم قاتلم
از روضه های قتلگاه ، خونه دلم

نمی‌ره از یادم ، غمای بی‌حدم
نشسته بود قاتل، رو سینه‌ی جدم

امون امون ای دل 4

با خاطرات اسیری قدم شد خم
دلم ‌شب و روز میسوزه از این ماتم

یادم نمی‌ره غل و زنجیر آوردن
جای کبودیش هنوزم هست رو دستم

همیشه جلو چشممه ، جسارتای بی‌شمار
اشکای من و خنده ی ، اون نیزه دار

بال و پرم زخمه ، چش ترم زخمه
از سنگ روی بوم، هنوز سرم زخمه

امون امون ای دل 4

با یاد این غم شدم از دنیا بی‌زار
مارو نشوندن وسط کوچه بازار

حرف از کنیزی تا وسط اومد انگار
تموم ‌عالم رو سر من شد آوار

مگه میره از خاطرم ،شلوغی بازار شام
عمه زینبو میزدن،پیش بابام

بزم شراب کشتم ، اونجا شکست پشتم
هنوز از این کابوس ،گره میشه مشتم

امون امون ای دل 4


منبع:موسسه ادبیات آیینی بی‌پلاک

نظرات