یارب کنار علقمه شد غوغا الله اکبر سقای طفلان حسین فتاده در خون شناور گوید اخا ادرک اخا کجایی؟ مولا حسینجان ماه بنیهاشم به خون نشسته آه و واویلا از داغ او پشت حسین شکسته شیون و غوغا دستش جدا شد، فرقش دوتا شد گوید اخا ادرک اخا کجایی؟ مولا حسینجان یارب کمک کن بر حسین زهرا داد از جدایی از حالتش پیدا بود که عباس گشته فدایی قدش خمیده، رنگش پریده گوید اخا ادرک اخا کجایی؟ مولا حسینجان