ولو بس الوكت دار خذوا روحي ومشوي اگه فقط زمان اجازه میداد، روحم رو میدادم و باهاشون میرفتم صحتهم وما اجوي .. صدگ كلبي انكسر حالشون خوب بود ولی نیومدن، دلم واقعاً شکست ادور عنهم اخبار عمت عين الوكت دنبال خبری ازشون میگردم، ولی زمان چشمم رو کور کرده شجاني وما متت كبل هذا الخبر غم بزرگی اومد سراغم، ولی قبل این خبر نمردم كلبي اليحبكم لا تكسرونه این دل من که شما رو دوست داره، نشکنیدش صعبه العزيز ايدنگ عيونه سخته وقتی عزیزتو جلو چشمت از دست بدی لحد ايگله شلونك الفاگد هیچکس نباید از داغدیده بپرسه "خوبی؟" فاگد بعد ومبين شلونه اون که از دست داده، پیداست که حالش خوب نیست افارگ وين اليفوت ... هوه بنص الگلب دنبال اون میگردم که رفت، که وسط دلمه ظهر وگت الحرب ... مثلهم ماشفت تو اوج زمان جنگ، مثل اونها ندیدم کسی صحتهم ياهو اليموت ... اجو كلهم سوه گفتم کیه که قراره بمیره؟ همهشون با هم اومدن اجو مثل الهوه ... گبل لا التفت مثل باد اومدن، قبل اینکه حتی برگردم نگاه کنم وحسينا .. وحسينا .. وحسين وای حسین ... وای حسین ... وای حسین هيج العشگ مو واحد يجامل عشق اینطوری نیست که کسی تعارف کنه حته النفس هم صاعد و نازل حتی نفس هم بالا پایین میره از شدت عشق بس همه يختلفون بعيوني ولی همشون تو چشمای من فرق دارن كلهم احبهم مثل ابو فاضل همهشون رو دوست دارم مثل ابوالفضل احب هذه الهوه الجاي ... اذا يمهم عبر من این نسیم رو که از سمتشون میاد، دوست دارم عشگهم ما كبر ... ركض مثل الضوه عشقم بهشون زیاد نشد چون از اولش نور بود عمرهم خلص وياي ... شفت بيهم ربح عمرشونو با من تموم کردن، من توی اونها سود دیدم احطهم عالجرح ... مثلهم يادوه اونا رو روی زخمم میذارم، مثل مرهم هستن وحسينا .. وحسينا .. وحسين وای حسین ... وای حسین ... وای حسین رجعني گلبي لاول ايامي دلم منو برگردوند به روزای اول يمشون مثل عيوني كدامي مثل چشمام جلوی روم راه میرن مافارگوني ابنومتي الكاهم حتی توی خوابم تنهام نذاشتن، میبینمشون يرحون گبل النوم لحلامي قبل از خواب، توی خوابهام میان رجعت من البدايات ... بدايات العشگ برگشتم به شروع، به شروع عشق گبل لا نفترگ ... منو يرد العمر قبل اینکه از هم جدا بشیم، کاش عمر برمیگشت گضت هسه وحرامات ... ضعت نص الدرب تموم شد، حیف... نصف راهو گم کردم يشلعون الگلب ... و دورلهم عذر دل رو میکنن، ولی دنبال بهونهان وحسينا .. وحسينا .. وحسين وای حسین ... وای حسین ... وای حسین يمشون كلهم وي شراييني همهشون با رگهای من یکی شدن موصحبه چنهم چنهم سنيني همراه نبودن فقط، سالهای عمرم بودن ماعندي راح مو غالي هر کی رفته، عزیز بوده برام ابعدهم اقرب واحد لعيني حتی اونی که دورتره، نزدیکترینه به چشمم ولو هسه الوگت دار ... خذو روحي ومشو اگه الان زمانش بود، روحم رو میدادم، باهاتون میرفتم صحتهم ما اجو ... صدك گلبي انكسر حالشون خوب بود ولی نیومدن، دلم واقعاً شکست ادور عنهم اخبار ... عمت عين الوگت دنبال خبری ازشونم، زمان چشممو کور کرده شجاني وما متت ... گبل هاذه الخبر غم اومد ولی قبل این خبر، نمردم وحسينا .. وحسينا .. وحسين وای حسین ... وای حسین ... وای حسین عاشر الناس التفتخر بيهه با کسایی بگرد که باعث افتخارت باشن من تبچي عينك ما تغطيهه کسی که با گریهت پنهون نمیشه هيه الزلم ما تكسر الخاطر اون مردونهست که دل کسی رو نمیشکنه بس المواقف ينبچي اعليهه اما بعضی موقعیتهاست که باید براش گریه کرد موقف زلم الحسين ... ابد ما تنكتب موقعیت مردای حسین، هرگز نوشته نمیشن صدگ هيج اليحب ... يحب حد الذبح واقعاً کسی که دوست داره، تا پای ذبح دوست داره سهم يتلاگه بالعين ... ولا واحد يهم تیر میخوره به چشمش، ولی هیچکس براش مهم نیست اخذ هيجي زلم ... يشيعهم رمح مردای واقعی اینطورن، با نیزه تشییعشون میکنن