يروحي الأحبهم

يروحي الأحبهم

[ سید فاقد الموسوی ]
يروحي الاحبهم مشوا عني اشبديه
ای دلم، عزیزان رفتن از کنارم، چکار کنم؟

باجر يروحي الغرب يشون بيه
فردا ای دلم، غریبه‌ها مرا می‌برند

باجر ماكو رايه || عله الله و عالعبايه
فردا نه پرچمی می‌ماند، نه تکیه‌گاهی جز خدا و عبای او

هسه هاي شلون حيره حسين حيرني و جفاني
الان چه سرگردانیه! حسین منو حیرون کرد و ازم دوری کرد

ما امعوِّدني اعله فكده و لا نسيته و لا نساني
عادت نداشتم به فکرش، اما نه فراموشش کردم و نه او منو

استبطه عباس و مشاله و كتله اخذني و ما خذاني
عباس منتظرش بود، رفت پیشش، گفتم منو هم ببر، ولی نبرد

اسمع اونين و حوافر و مار الصوت اعله اذانــي
ناله‌ها و صدای سم اسب‌ها رو می‌شنوم، صدای تازیانه رو گوشم می‌پیچه

يا روحي شتكولين || هاي الونه لحسين
ای جانم، چی می‌خوای بگی؟ این ناله برای حسینه

انكسر ظهري اعله الحسين مثل ظهر اعله اخيه
کمرم برای حسین شکست، همون‌طور که کمر برادرش شکست

مدري اروحن مدري اظلَّن مدري و المدري اشيحلها؟!
نمی‌دونم برم، یا بمونم، این ندانستن رو چطور حل کنم؟

آخ يا روحي الغريبه المالها قسمه ويه أهلها
آخ ای دلِ غریب، که حتی سهمی با خانواده‌اش نداره

شلون اطر الكوم وحدي هذا ليل و غربه كلها
چطور تنها از تپه‌ها بگذرم؟ این شب، همش غربته

حسين يعذرني امن اظلن بس يروحي أمي شكِلها؟
اگر بمونم، حسین منو می‌بخشه؟ ولی دلم مادرم رو می‌خواد

يِوِن ما أدري شبيه || كلبي ايكلِّي لحكيه
نمی‌دونم چی شده، قلبم داره حرفاشو می‌خوره

ما تنكا لحسين الخطيه آنه الخطيه
ظلم به حسین نمی‌چسبه، منم که گناهکارم

مالت الله حسين غالي و لو ذبحوا مالت الله
حسین از آنِ خداست، باارزشه حتی اگه ذبحش کنن، باز از آنِ خداست

راح اروح ابصفه انامن ليش عاف اعيوني غفله
میرم پیشش بخوابم، چرا بی‌خبر چشم‌هامو ترک کرد؟

ارد اكله حسين اخذني كلبي صاير وصله وصله
می‌خوام بهش بگم: حسین منو ببر، قلبم تکه‌تکه شده

غربه باجر موش وجهك المثل وجهك وين أحصله
غریبی فردا مثل صورت تو نیست، صورت تو رو دیگه از کجا پیدا کنم؟

امهنَّه ابنومتك هاي || امبارك راسك اوياي
مادرت توی خوابته، سرت مبارک کنارمه

مو وياك يحسين هاي أول مسيه
نه، ای حسین، این اولین شب بدون توئه

حسين ما ودِّي اعيشن بس بناتك كاظتني
حسین، نمی‌خوام زنده بمونم، فقط دخترات دلمو گرفته‌ن

أدري آنه امهن و ابوهن آنه ما اعوف اليحبني
می‌دونم من مادر و پدرشم، من کسی که دوستم داره رو تنها نمی‌ذارم

مو مثل روحك جويه تدري احبك بس عفتني
نه مثل روح تو، که می‌دونه دوستش دارم ولی تنهام گذاشت

إنته محد سوه مثلك دللتني و عذبتني
هیچ‌کس مثل تو نازم رو نکشید و همزمان عذابم نداد

شمحله اكبالك الموت || و انته ابنعشي زاتوت
چه زیباست مرگ روبروی تو، تو که در نوجوانی از دنیا رفتی

و أنه الاغفه اعله ايديك موش انته اعله اديه
من باید روی دست‌های تو بخوابم، نه تو روی دست من

الدرب كله و آنه اسولف وين اجينه و وين جنَّه
تمام راهو می‌رم و تعریف می‌کنم، کجا اومدیم و کجا بودیم

نركض و ناس ابكفانه و نلكه ناس امسبكَّتنه
می‌دویم و بعضیا در کفن‌ان، بعضیا زخم‌شده افتادن

ما امصدكه حسين ميت و بالبر اتطشر ضعنه
باورم نمیشه حسین مرده، و کاروانش در بیابان پخش و پراست

هيج من الله و افزَّن و الكه روحي ابيت أهلنه
این از خداست که دویدم و روحم رو توی خونه‌مون پیدا کردم

حلم لو طلع يا عين || اصفنج ساعه بحسين
ای چشم، اگر این خواب بود، بیدار شو تا ساعتی با حسین باشم

ولو من اصفن اعليه كلشي ايموت بيه
حتی وقتی بهش خیره می‌شم، همه‌چی درونم می‌میره

نظرات