گرفته دل هفت آسمون

[ حسین نوری ]
گرفته دل هفت آسمون
امام رضا میشه روضه خون
برای اون آقایی که شد
معذب فی قعر السّجون

از این زندون به اون زندون - پیرمرد - از پا - افتاد
دیگه از بس لگد خورده - نفساش - بالا - نمیاد ۲

بارون اشکه / رو گونه‌هاش سرازیر
از دست زنجیر / دیگه شده زمین‌گیر
ذِی الساق المَرضوض / وَ ظُلَمِ المَطامیر

آه و واویلا / امون از این مصیبت ۳

یه عمره توو سینش ماتمه
پای مناجات و زمزمه
میاد به سراغش دشمنو
میگه زیر لب یا فاطمه

دستشو می‌بره بالا - بی هوا - سیلی - می‌زنه
به یاد غربت مادر - بی صدا - گریه - میکنه ۲

از کار دنیا / دیگه شده دلش سیر
شب‌های آخر / شده براش نفسگیر
ذِی الساق المَرضوض / وَ ظُلَمِ المَطامیر

آه و واویلا / امون از این مصیبت ۳

جونش رو لبه از روضه ها
میگیره توی زندون عزا
عمامشو میذاره زمین
به یاد شهید کربلا

روضه میخونه و لطمه - میزنه - مثل - زینب
یاد اون جسمی که افتاد - به زیر - پای - مرکب ۲

از عمق سینش / میکشه آه دل‌گیر
مثل زینب شد / با یاد روضه‌ها پیر
ذِی الساق المَرضوض / وَ ظُلَمِ المَطامیر

آه و واویلا / امون از این مصیبت 3

منبع:موسسه ادبیات آیینی بی‌پلاک

نظرات