سپری شده روز و شبم

[ حسین نوری ]
سپری شده روز و شبم به رنج و غم تو سامرا 3
تنگه دل من خیلی وقته واسه مدینه ای خدا 3

رنجم /میده اسیری / مگه یه ساله /مگه دو ساله

آخه بیست ساله بی یاورم می باره غم رو سرم
تنگه دلم واسه‌ی قبر خاکی مادرم 

منم تنها و غریب / توی غربت بی حبیب 2

ای مادر

ببین بی تابه دلم 3

*****
میسوزه دلم مادرم تا دیدم که دست تو می لرزه 3
حق بده حالا کنارت آروم نشم حتی یه لحظه 3

داره / میشه تداعی / درد و غم تو/ مصیبت تو

هنوز مجروحی از کوچه هادلگیری از اون روزا
خوردی زمین مادرم با یه ضربه ی بی هوا

شدی پژمرده چقد / تو رو قنفذ خیلی زد 2

ای مادر

ببین بی تابه دلم 3
******
کشوندنم تو بزم شراب برای تحقیر و جسارت 3
به خاطرم یه دفه افتاد که عمه بود توی اسارت 3

حالا/ میسوزه قلبم / وقتی که عمه/ روی بلندی

گذاشت دستاشو روی سرش اصلا نشد باورش
وقتی حسینش رو دیدشد جدا سر از پیکرش 

شده زهرا روضه خون/ توی مقتل بی امون 2

واویلا

امون از کرب و بلا 3

نظرات