نفس من نمیاد دیگه از توو سینه

[ محمدرضا رزاقی پور ]
نفس من نمیاد دیگه از توو سینه
توی این لحظه ها غم باهام همنشینه

آخه من هم شبیه غریب مدینه
جگرم سوخته از شدت زهر کینه

عزیز زهرام / هادی دهرم
جون میدم اما / دورم از شهرم

کشته ی زهرم

دم رفتن چشای تر دارم (واویلا) ۲
روضه از غربت مادر دارم (واویلا) ۲

از همون شب که بی یار و یاور شدم من
خدا میدونه که خیلی مضطر شدم من

توو نماز بودم آوردنم بین کوچه
دستامو بستن و مثل حیدر شدم من

جا داره از غم / که بمیرم من
آخه من رو توو / بزم می بردن
خیلی بد کردن

با همین روضه میباره چشمام (واویلا) ۲
عمه زینب کجا؟ بزم حرام (واویلا) ۲

منبع :سایت بی پلاک

نظرات