غصّه‌یِ امام رضا دلامونو می‌سوزونه

[ حسین ایمانی(سحراشک) ]
غصّه‌یِ امام رضا دلامونو می‌سوزونه 
تنِ بی‌جونِ باباش یه گوشه کنجِ زندونه

در و دیوار و زمینِ کاظمین عزادارن‌
حتّی آسمونا از ماتمِ زهرا حیرونه 

صدایِ ناله‌یِ اهلِ آسمون بلند شده 
خاک از این امانتی که می‌گیره پریشونه 

رویِ یک تخته تنِ رنجورِ آقایِ منو 
میارن در حالی که غل رو بدن آویزونه 

غریب آقام   غریب آقام /۴/

****

صدایِ زمزمه‌یِ نبی به گوشم می‌رسه 
چشمایِ علی از این ماتمِ عظمیٰ گریونه 

زندون و زندان‌بان از خوبیایِ آقا میگن 
امّا قدرشو فقط خدایِ والا می‌دونه 

کاظمین و مشهد و قم و نجف و کربلا 
روضه‌هایِ غربتِ اباَالرّضا رو می‌خونه 

الهی پا بده روضه‌َتو تو مشهد بخونم 
کربلامو امضا کن که این دلِ تنگم خونه 

یاحسین از کاظمین تا خودِ بین‌الحرمین 
ذکرمه‌‌ عشق تا کجا کارِ ما رو می‌کشونه 

غریب آقام   غریب آقام /۴/

---------------------------
کانال اشعار حسین ایمانی سحر اشک

نظرات