پشیمان میشود آنکه نمیمیرد برای تو چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟ خبر داری تو که رفتی به کوچهگردی افتادم به من از تو فقط هجران رسید آن هم چه هجرانی سرِ پیراهنِ تو من چهل منزل کتک خوردم میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی؟ بارون نبارید آسمون، بادی بهت نزد خورشید مراعاتت نکرد، سوخته تنت چقدر با احترام خاکت نکرد آخر بنی اسد از بس که مونده بود، تو سینه آهِ تو عمدا عبورمون دادن از قتلگاه تو خدا میدونه که چقدر گوشواره گم شده رباب داره دق میکنه گهواره گم شده رقیه پیدا شده و دوباره گم شده