آقای مناجات

آقای مناجات

[ مهدی رسولی ]
آقای مناجات
زدنت پیش چشم عمه‌ی سادات
آقای مناجات
دیگه از تشنگی تار می‌بینه چشمات
آقای مناجات

قاتل گرفته نفساتو
مادرت پاک می‌کنه خون لباتو
خواهرت می‌گیره چشمِ بچه‌هاتو
ذکر می‌گفتی که یکی برید صداتو

سیدالعطشان سیدناالمظلوم
کشتنت سرِ صبر آروم آروم

یارالی آقام... 

****

قال مولانَا الرضا و رَواهِ ابنِ شبیب
اِنَّ جدّیَ الحسین، ماتَ عطشانَ غریب

ریان پشت اسمش بنویس عطشان

ریان ابنِ شَبیب
جدمونو غریب گیر آوردن 
ریان ابنِ شَبیب
آبو واسه حبیب دیر آوردن

****

تو شیب گودال سرازیر شد
سرازیر شد، سرازیر شد

نظرات