
خودم این زندگی رو برا خودم ساختم به کسی نه، به گناهای خودم باختم نکنه چشاتو دیگه روی من بستی نکنه خودم رو از چشم تو انداختم منِ سرگردون، منِ آزرده منِ دلشکستهی دلمُرده به تو محتاجم، تو که آقایی تو که دست میگیری از هر کی زمین خورده همه داراییِ من این گریهست من امیدم به تو و اشکامه همه جا من رو به تو میشناسن به همه گفتم حسین، آقامه ابیعبدالله... **** تو به من نزدیکی اما من ازت دورم پُر از اضطراب و دلتنگی و دلشورهم تو بهشتی و منم میوهی ممنوعه بین نوکرات مثل وصلهی ناجورم اگه آلودهم، اگه بیچارهم اگه قدر نفَسهام توبه بدهکارم پیش این مَردم، میزنم فریاد به امام رضا قسم هنوز دوسِت دارم به هوای کربلا محتاجم بیپناهیِ من و آغوشت دل سرگردونو با دست خودت گره کن به گوشهی ششگوشه ابیعبدالله...