
لسانالله فقط حضرت عقیله زمین لرزید جلو هیبت عقیله مثل حیدر، مثل عباس خداوندِ دل و جرئته عقیله فرمانده زینب است که تا گفت اُسکتو فرصت به گفتوگوی ستمگر نمیدهد زینب عفیفهایست که در راه عفّتش عباس میدهد، نخ معجر نمیدهد زینبه یا حیدره، شامه یا خیبره؟ همه دیدن عَلمش از همه بالاتره رعشه گرفته یزید، رنگ خولی پرید زینب کبری با تیغ خطبه سر میبُرید روی منبر نداشت دلهره عقیله کمه هرچی بگم درخوره عقیله خدا عرشو خودش شخصاً گره زد به نخ معجر عقیله با چشم دل ببین ندارد تفاوتی زینب همان علیست، به زینب ملقب است مادر مرا که زاد به پیشانیام نوشت قربانیاش کنید که این نذر زینب است دختر بوترابه، اسوهی حجابه اسدالله علی، زینب اسدالخطابه