
وقتی آسمون سیاه شد چشم اون جماعت پست رفت سمت جانشینی جایی که جای علی بود ماه گرم غسل خورشید شهر بی خیال و بی عار راه حق عوض شد اما فاطمه پای علی بود سکوت از ترس یقیناً عاقبتش همین میشه مردم اگه تو خونه باشن امام خونه نشین میشه سکوت کردن همه مردم فاطمه نه عقب نشست از میون اون همهمه نه صدا زد اسم علی رو با واهمه نه طبق گفتههای تاریخ بین شعلهی جهالت روح حق که داشت میسوخت آدما نگاه میکردن فاطمه تو دود و آتیش فضه رو صدا میکرد و بچهها با ترس و گریه مادرو صدا میکردن شاید میخواستن که با اشک آتیشو خاموش کنن چجوری این ثانیههارو میخوان فراموش کنن حرف علی باشه تا آخر فاطمه هست هیچکی نباشه پشت حیدر فاطمه هست برای بی کسیِ محشر فاطمه هست سکوت کردن همه مردم فاطمه نه عقب نشست از میون اون همهمه نه