سرم روبروی علامت هات خم کردم

سرم روبروی علامت هات خم کردم

[ حسن عطایی ]
سرم رو روبروی علامت هات خم کردم
اسمتو بردم چمام رو برات نم کردم
جای مادرم که پا نداشت بیاد تا روضت
نیتی کردم چای روضت رو دم کردم
تلخی چایی شیرینی قند
یعنی که تلخی زندگیم رو شیرین کن
ترو به گریه سنجین غمت
بیا نامه اعمالم رو سنجین کن
ای سرپناهم خوشبختم وقتی 
میدی راهم
مثل پر کاه میشه با تو گناهم
میده شفاعت تو محشر
شال سیاهم
سالار زینب اقا‌جان اقا‌جان
به نفس کشیدن تو روضه ها محتاجم
تو گناه به سپره پیرهن سیاه محتاجم
هرکسی زنده به یه هواییه اما‌ من
به هوای کرب‌ بلا محتاجم
اولین بار که اومدم حرم
خودم رو پیش خدا حس کردم
عشق عاشقی مجنون شدن رو
همه رو تو کربلا حس کردم
طاقت ندارم
اربعین رو یادم میارم
حس می کنم که
سر روی شیش گوشه میزارم
بارونی میشم
مثل ابری میشم می‌بارم
نوکریم رو دوست دارم
که عزت دنیامه
دوست دارم فقط بگم امام حسین اقامه
دلخوشم به پیرهن سیاهی که میپوشم
عشق کربلای تو ارصییه بابامه
به نسیم پرچم روضه قسم
ابروم رو از همین در دارم
قول میدم که روز محشرم که شد
پرچم سبز ترو بردارم
این از روبوزه 
وقتی عشقت مشعل فروزه
خوش بختی یعنی 
پیرهنم رو زهرا بدوزه
تو کاری کردی
محشر جسم نوکر نسوزه

نظرات