
سر پیری چه به روز جگرم آوردی گریهام باعث خندیدن یک لشکر شد زخم پهلو چقدر زود زمینگیرت کرد از چنین زخم بدی مادر من پرپر شد عمهات امده تا دست به معجر ببرد عمهای که در تمام عمر خود مستور بود دور تا دورش همیشه حالهای از نور بود حال بنگر سایهی او بر زمین افتاد آه زینب پیش این لشکر زمین افتاد حسین در این درگاه سعی هیچکس ضایع نمیگردد به قدر هر قدم فرمانبری فرمانروا گردی یا فاطمه ای ملک ارادتمندت ای سیب بهشت نبوی لبخندت ای کاش که باشیم و ببینیم آن روز با آن دو نفر چه میکند فرزندت