پدرم مهربونیهای خالق خورشید و یادم داد دست مادرم رو میبوسم، سورهی توحید و یادم داد قل هو الله احد یعنی، تو فقط هستی و هیچکس نیست من میآم توو بغلت انگار، سر سجاده با چشم خیس بازم وقت اذونه، میگم توو دلم آخ جون صدام کردی بیام، دارم میآم پیشت خدا جون من انگار توو نمازام، میآم توو بغل تو شبیه حسی که دارم همیشه زیر بارون گفتم بهت وقت سحر با چشم تر: دوستت دارم من و مامان، بابام و کربلا ببر، دوستت دارم ممنون از معلّم خوبم، راه مسجد و نشونم داد من بیپناه تنها رو، زیر سقف تو امونم داد ایّاکَ نَعبُد یعنی، من فقط تو رو دوستت دارم ایّاکَ نَستَعین یعنی، من فقط به تو امیدوارم برای اوّلین بار، دارم روزه میگیرم، تحمّل میکنم گرسنگی و تشنگی رو بابام واسم خریده از این قرآن کوچیکا، نوشتی توش برام تو راه و رسم زندگی رو گفتم بهت وقت سحر، با چشم تر: دوستت دارم من و مامان، بابام و کربلا ببر، دوستت دارم (دوستت دارم)۴
عالی