
درنگاهم سخنی از شرم است مرداین خانه به تو دلگرم است مرد تو مرد همان سابق نیست قدرتو هیچ کسی عاشق نیست آه از درد سرت میریزد عشق از چشم ترت میریزد مثل سابق تو مرا درکم کن فکر آینده ی مارا هم کن موج آرامش من، طوفانی 2 جان مردت، تو بگو می مانی 2 خسته ای از من اگر، حرفی نیست از من و ما بگذر، حرفی نیست آن غرورم، که شکستم دادی بنگر، کار به دستم دادی رخت امید بیا برتن کن شام این غمزده را روشن کن این مسیحت به غمت مصلوب است خنده ی مصلحتی هم خوب است ابر پاییزی من، بارانی جان مردت تو بگو می مانی 2 موج آرامش من، طوفانی 2 جان مردت، تو بگو می مانی 2 یارتو خسته ازاین پیکار است مرد، زانو زدنش دشوار است جان تو، شاکی ازاین تقدیرم قصد کردی بروی، میمیرم بین این خانه صدایت باقیست میروی خاطره هایت باقیست تاابد کوچه دگر مبهوت است خانه ی بی تو مرا تابوت است دوسه روزی به گمان، مهمانی جان مردت تو بگو می مانی2 موج آرامش من، طوفانی 2 جان مردت، تو بگو می مانی 2 *** ای بهشت قرب احمد فاطمه لیله ی قدر محمد فاطمه مشعل شب های احیای علی نقش لبخندت مسیحای علی ای خدا مشتاق یا رب یا ربت ای سلام انبیا بر زینبت از محبت بر جبین ما همه ثبت کن هذا مُحِبُ الفاطمه ***