تو خیمه هنوز من سرلشکرتم بیتابِ لبِ خشکِ اصغرتم من خواهرتم جای مادرتم ادامه داده هستیِ تو زنده بودنم رو ادامه میدی با نگات نفس کشیدنم رو با تیغ اَبروهات بِبُر رگای گردنم رو کسی نمیشنوه صدای مردنم رو گُلام چشم به راه تو خیمه موندن نزن دست رد به سینهی من یادت میاد چه روزگاری بود جوونیامون داداش حسن همش وَ اِن یَکاد میخوند برامون حالا رسیده وقت عاشقی بچههامون وَ اِن یَکاد بخون که راهی شَن به میدون میسوزه دلم یا رب یا ربِ تو میسوزه برا خشکیِ لبِ تو جانا بپذیر سهم زینبتو دوتا دسته گل برات آوردم عشقِ من، من هنوز نمردم ما با تو اومدیم که آخرش برات بمیریم فقط تویی امیر و ما فداییِ امیریم ما اومدیم و دستِ خالی از درت نمیریم باید تقاص خون اکبرو بگیریم من دختر شاه خیبرشکنم من آینهی زهرا و حسنم اون کس که برا تو میمیره منم اذن بِده که حقّمو بگیرم اشاره کن خودم برات میمیرم
عالی
چقدر دلمون رفت با این مداحی، چقدر به جا بودددد
به به
من خواهرتم جای مادرتم🖤😥
زیباست