
تنهاترین امام زمین مقتدای شهر تنها چه میکنی تو کجایی کجای شهر وقتی کسی برای تو تب هم نمیکند دیگر نسوز اینهمه آقا به پای شهر تو گریه میکنی و صدایت نمیرسد گم میشود صدای تو در خندهای شهر دل خوش نکن به ندبهی جمعه خودت بیا با اینهمه گناه نگیرد دعای شهر اینجا کسی برای تو کاری نمیکند فهمیدهام که خستهای از امتحان شهر گاهی از نبودنت مثلاً گریه میکنم شرمندهام از اینهمه کذب و ادای شهر هر روز دیده میشوی اما کسی تو را نشناخت ای غریبترین آشنای شهر