بی وزنی

بی وزنی

[ محمد ابراهیمی اصل ]
به تو محتاجم، مثل آب  
مثل یه آدم خسته به خواب عمیق و راحت  
آسوده زیر نور مهتابی ، که بی‌منت می‌تابه  
سمت رود، سمت مرداب  
به تو محتاجم، مثل صید به قلاب  

به تو محتاجم، مثل نور  
مثل لحظه‌ی رستگاری ماهی توی تور  
مثل یه تن بی‌جون که در آغوش باید بگیرتش  
گوری که با دست خودش کنده  و
مجبوره بسوزه و بسازه  
خلاصه منظور بلا از همه کشته‌مرده‌هات دور  

قافیه‌هام آب شدن، سوختن  
فراق تو، شعر منو بسط داد  
انقده غصه خوردم از دوریت  
شعر منم وزنشو از دست داد  

من عاشق شدم، گفتم به خودم  
اقرار کن من دوست دارم  
تکرار کن من دوست دارم

نظرات