بسه گریه نکن علی اصغر جونم اومد به روی لب مادر داره میسوزه بدنت تو تب داری کم کم گلم میشی پر پر عمو عباست میاد از میدون واسه تو آب میاره میشه لبت خندون توی آغوشم یکم آروم باش الهی که عموی تو میرسید ای کاش لای لای لا لای... مادرت بیقرار و بیتابه میگه بچهم چرا نمیخوابه داره از این خیمه به اون خیمه به خدا دنبال یِکَم آبه داره میسوزه ترک لبهات چرا هی باز و بسته میشه لب و چشمات مادرت بی تو میشه بیچاره میشه توی بیابونا دیگه آواره گلم لای لای...