
بارون منو یاد تو میندازه ... پس بارونو خیلی دوسش دارم ... من ابر بارونم واسه گریه ، سر روی زانوی تو می ذارم ... وقتی که گریه ام می گیره ، یعنی هنوز امیدی برام مونده ... زهرا منو ردم نکرده و حیدر منو با اسمم خونده ... من می دونم شفا تو گریه است و توی چایی های روضه است و تربت مقدس ارباب ... من می دونم براتم میده ، آخرش نجاتم میده گریه هام منو از این گرداب ... خیلی دوست دارم حسین ...