حاج منصور ارضی

گریه‌کن خون خداییم

1852
22
گریه‌کن خون خداییم
مست دوتا گنبد طلاییم
در آرزوی اربعین و راه نجف تا کربلاییم
با قلب سوزان با چشم گریان
ذکر لب ماست لبیک حسین جان

آقای سجاده نشینم
من سفره‌دار گریه‌هایم
با عمه جان قهرمانم
پرچم به دوش کربلایم

گشته صحیفه قرآن اشکم
پیر مناجات سلطان اشکم

من با همین دستان لرزان
در بوریا چیدم تنش را
هنگام بوسه از لبانش
آمد به گوشم صوت زهرا

هنگام تدفین این تن مرا کشت
گشتم همه شب دنبال انگشت

من که تنها یادگار کربلای عطرتم
حافظ دینم امامم پاسدار عصمتم

پیشوا از عصر عاشورا به کل خلقتم
شاهد نهضت امین وحی غرق محنتم

غربتم این بس که در بین شهیدان مانده‌ام
با تن تب‌دار همراه اسیران مانده‌ام

با دلی غمبار شد آغاز مسئولیتم
خورد در شام غریبان حکم ماموریتم

گر چه فرقی نیست در تعریف معصومیتم
فرق دارد با همه والله مظلومیتم

من که بین حلقه‌ی آتش امامت کرده‌ام
مثل بابایم به حفظ دین قیامت کرده‌ام

از میان نیزه و شمشیر و خون و خاک و گل
شد امامت از ته گودال بر من منتقل

با همه سنگینی بار امامت خسته‌دل
از زمین برداشتم آن را نگشتم منفعل

ابتدا با اذن حق این امر سنگین را که دید
عمه مظلومه‌ام بار ولایت را کشید

من که بودم ناگزیر آن شب به قلبی بی‌قرار
در پی الهام و حیاطی و وضعی اضطرار

امر کردم بر همه اهل حرم حکم فرار
گم شدند از ترس اطفال حرم در شام تار

عمه جان من پی اطفال آل الله گشت
او به جای من به دور کشته‌ی گودال گشت

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش