گاه سفر آمد، برادر! گام بردار چشم از هوس، از خواب از آرام بردار گاه سفر آمد، برادر! ره، دراز است پروا مکن و بشتاب که همّت چارهساز است وادی پر از فرعونیان و قبطیان است موسی جلودار است و نیل اندر میان است ای آفتاب روز غدیرت، شرابساز ای ذرّههای خاک درت، آفتابساز ای دستهای عبد تو، عالیجنابساز شد خارهای خشک بیابان، گلابساز کردی ز بس جلیس، گل روت خار را یا ربّ کجاست؟! حیدر کرّار من کجاست ویران شدم به عشق تو؛ معمار من کجاست با من ندار باش؛ بگو دار من کجاست آن نخل آرزوی ثمردار من کجاست در کربلا بکار برایم تو دار را کربلا یعنی دربار نجف؛ راه شرف چه نبرد، چه سلام کربلا یعنی امر، امر امام؛ چشم و تمام چه قعود، چه قیام کربلا یعنی عشق، عشق حسین؛ ختم کلام
زیبا