کَرَمش مثل امام مجتبی صاحب سفرهی دشت کربلا تو شجاعت که شبیه حیدره وقتی راه میره شبیه مادره اَشبَهُ الناس به پیغمبر ما خُلق اون خُلق علی اکبر ما عاشقا برای اکبر میمیرن از آقا رزق شهادت میگیرن راه و رسم شهدا بی سریه تو مرامشون علی اکبریه برا کربلا علیِ لشگره با اذونش دل بابا میبره ولی توی کربلا چشش زدن برا جنگِ اون به میدون اومدن یکی گفت مگه علی تو کربلاست یکی گفت این که خود نبی ماست جیگر حسینو آتیش کشیدن تا به پهلوی علی نیزه زدن اِرباً اِربا شده قرآنِ حسین همه جا پر شده از جان حسین تا بخواد دست بزنه جمع نمیشه برا بردنش عبا لازمشه شاد بودم علی اکبر دارم هَمرَهَم شبه پیمبر دارم در برم ثانیِ حیدر دارم حالا این گلِ پرپر دارم این من هستم که علی میگویم یوسف گم شدهام میجویم گل پر پر شدهام میبویم رُخَم از خون سرش میشویم