پیکرهی توحید، کور بشه اون چشمی که میکنه تردید توی زندگیش از هیچکسی نمیترسید علی حق شهنشاه جاوید هرجا اسمت میومد فاطمه میخندید تحت فرمان تواِ ابر و مه و خورشید علی حق حیدر از تو خورشید میگیره نور حیدر جون بخواه فقط بده دستور حیدر تو به عالَم امپراطور یکی یهدونس علی خَلق نمونهس علی مقصد علیه پس همه بهونس خونه نمیریزه رویِ سرِ ما تمثال علی رو دیوار خونهس