ها يخيمتنه .. هاذي جمعتنه .. لو نهايتنه ای خیمهها، این جمع ماست، اگر پایان یابد لو صبح باجر .. تبدي قصتنه اگر صبح فردا بیاید، داستان ما آغاز خواهد شد يهيبه .. يخويه ای برادر، این چگونه خواهد بود أشوفن هالأرض وحشه عليه این زمین را میبینم، که به شدت بر او وحشت میافکند حجرها .. رملها سنگها و شنها اشوفه ورتعب وتموت إديه او را میبینم که در عذاب است و دستهایش در حال مرگ است سماها .. ضواها آسمان و نورش ابهواها أختنگ وكت المسيه دست و پایش به سختی میشود الزجيه .. إتعرفها زن گرامی، میشناسی؟ حجتلي عن إسمها الغاضريه اسمش را به من گفت، آن گرامی که از خاندان غضی است وبوصيتها .. أمي ذكرتها .. تجري دمعتها و در وصیتش، مادرم او را به یاد آورد و اشکهایش جاری شد يعني ياساتر .. تبدي قصتنه یعنی خدایا، داستان ما آغاز خواهد شد عساكر .. مخيفه سربازان ترسناکی هستند عددهم يكبر أو قله عددنه شمارشان زیاد میشود یا کاهش مییابد سؤالي .. يغالي سوالی دارم، ای گرانبها عليمن هالخلگ كلها تضدنه این مردم که همگی بر علیه ما ایستادهاند، چه کسی از ما حمایت میکند؟ يخويه .. أخيرا ای برادر، در نهایت نظل إبلا علم باجر وحدنه ما باید با علم و آگاهی فردا را بگذرانیم وجينه .. إبحماكم و ما به شما وعده دادهایم که راهی سخت خواهیم بود بعدكم للوطن منهو اليردنه اگر پس از شما کسی به وطن برخواهد گشت، چه کسی است؟ الليله وياكم .. باجر أنعاكم .. آ يفركاكم امشب با شما هستیم، فردا یاد شما خواهیم کرد لمن إتسافر .. تبدي قصتنه وقتی سفر کنید، داستان ما آغاز خواهد شد دخيلك .. أحلفك تو را به خدا قسم میدهم تعال أو كلمن إيسولف جراحه بیایید یا هر کسی که درد و جراحاتش را تعریف میکند سويه .. وحدنه با هم باشیم، متحد لحدما باجر إيبين صباحه تا زمانی که فردا سپیدهدم بیاید علامه .. شمرهم علاماتشان را ببین، شمرها علينه وجه إسهامه أو رماحه آنها به سوی ما حمله میکنند و نیزهها را به سمت ما میزنند مصيرك .. تعرفه سرنوشت تو را میدانی يذبحك لو تظل كول الصراحه اگر حقیقت را بگویی، تو را خواهد کشت لاتظم سرك .. ينگطع نحرك .. ينسحگ صدرك راز خود را پنهان نکن، گردنت بریده خواهد شد، سینهات دریده میشود إبرضة الحافر .. تبدي قصتنه درخت کفشها، داستان ما آغاز خواهد شد