بوسه ای بر خوشهای از نقش انگورش زدم عاملان عرش با هم یک صدا گفتند نوش خواجه بار این امانت کار فال و قرعه نیست بار عالم را به جز حیدر که میگیرد به دوش مستم و از شعرهایم میتراوش میکند گر بمیرم هم زبان من نخواهد شد خموش ساقی ما سهم هر کس را به قدرش میدهد سهم قلب و سهم دست و سهم چشم و سهم گوش هر کسی در جایگاه خویش او را دیده است هم در اوج عرش هم حجره خرما فروش روزی از بیت علی پیدا و پنهان میخورد عالم از دست امیرالمومنین نان میخورد
خوب
عالیه
این مداحی محشره!