من ناقابل و این لطف
2973
9
- ذاکر: حاج منصور ارضی
- سبک: شعر روضه
- موضوع: امام کاظم (ع)
- مناسبت: شهادت امام کاظم علیه السلام
- سال: 1398
منِ ناقابل و این لطفِ فراوان نه عجب
سائلِ خسته و آقاییِ سلطان نه عجب
من درِ خانهی اربابِ کَرَم آمدهام
دادنِ مُلک دو دنیا به گدایان نه عجب
حاجتم نیست بمن مُلک و مَلک بخشیدن
لیک لبخند تو ای شاه خراسان نه عجب
زندگی را به تو مدیونم و خود میدانم
بندگی خواستن از درگه سلطان نه عجب
با رضا حرفِ دلم، جان جواد این جمله است
سر به پای تو چو آهوی گریزان نه عجب
دیدنِ گنبد و گلدسته چه زیباست، ولی
دیدن روی تو ای خسرو خوبان نه عجب
از تو و جدِّ تو و مادر تو نیست بعید
حرفِ مِنّا شدنم با تو، چو سلطان نه عجب
همنشینیِ سحر با تو چه حالی دارد
روضه خوانِ تو شوم با دلِ سوزان نه عجب
بدنِ بی سرِ ارباب اگر بیکفن است
بر سرِ نیزه رَوَد قاری قرآن نه عجب
چه بگویم ز غمِ عمَّتیَ المَضروبَه
این که در شام شود جزوِ اسیران نه عجب
سائلِ خسته و آقاییِ سلطان نه عجب
من درِ خانهی اربابِ کَرَم آمدهام
دادنِ مُلک دو دنیا به گدایان نه عجب
حاجتم نیست بمن مُلک و مَلک بخشیدن
لیک لبخند تو ای شاه خراسان نه عجب
زندگی را به تو مدیونم و خود میدانم
بندگی خواستن از درگه سلطان نه عجب
با رضا حرفِ دلم، جان جواد این جمله است
سر به پای تو چو آهوی گریزان نه عجب
دیدنِ گنبد و گلدسته چه زیباست، ولی
دیدن روی تو ای خسرو خوبان نه عجب
از تو و جدِّ تو و مادر تو نیست بعید
حرفِ مِنّا شدنم با تو، چو سلطان نه عجب
همنشینیِ سحر با تو چه حالی دارد
روضه خوانِ تو شوم با دلِ سوزان نه عجب
بدنِ بی سرِ ارباب اگر بیکفن است
بر سرِ نیزه رَوَد قاری قرآن نه عجب
چه بگویم ز غمِ عمَّتیَ المَضروبَه
این که در شام شود جزوِ اسیران نه عجب
نظرات
نظری وجود ندارد !