مرد راهم دل به دریا میزنم دریا که هست شک ندارم نیل طغیان میکند، موسی که هست وارث طوفانم آری پس نمیمانم به جای گیرم از دریا گذشتم سینهی صحرا که هست ای به شب سرمست صبحِ کعبه کم کم میدمد گیرم از ما ناقه پِی کردی فَسَوّاها که هست در شبِ قدری خروشیدی و فرق ما شکافت صبح را از ما گرفتی ظهر عاشورا که هست نعرهی جاءالحقیم این دشت غُرّشگاه ماست تا که بود این بود و خواهد بود اینسان تا که هست وعدهی عشق است و میدانم که فردا مال ماست عالمی با ما نمیماند ؟! خدا با ما که هست یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور غم ندارم، کانَ اَمرُاللّهِ مفعولا که هست