گرچه صد داغ و هزاران غمِ سنگین داریم چشمِ امید به فردایِ فلسطین داریم قدس از سِیطَرهیِ کفر رها میگردد عاقبت حاجتِ مظلوم روا میگردد آفتاب از پسِ این ابر، برون میآید نوبتِ عاشقی و فصلِ جنون میآید قدس آزادترین شهرِ جهان خواهد شد نفسِ بادِ صبا، مُشکفِشان خواهد شد بِهَراسید که مهدی ز سفر میآید صبرِ ایوبیِ این قوم به سر میآید گرچه ابریست هوا و شبمان تاریک است اندکی صبر عزیزان که سحر نزدیک است میرسد جمعهیِ موعود و سواری از راه هرکه دارد هوسِ کرب و بلا، بسمالله هرکه دارد به سرش شور و نوا، بسمالله