هر که رو انداخت، خاطر جمع زائر میشود قبل زائر، کوله بار راه حاضر میشود دل سپردن ساده اما، دل بریدن مشکل است یک سفر هر کس بیاید قم، مهاجر میشود خوش به حال خانهی خشتی اطراف حرم آخرش یک تکه از صحن مجاور میشود دست را بر سینهات بگذار و چشمت را ببند رو به رویت گنبد و گلدسته ظاهر میشود نوحه میخواند کسی بین حرم، در همهمه بر مشامم میرسد هر لحظه بوی فاطمه ماه قم، دست خیال ما و دامان شما میزبان هستید و ما هستیم مهمان شما غصهی دنیا شده سوهان روح و در عوض کام شیرین میکند عمریست، سوهان شما عشق را در روز روشن، عدهای گم کردهاند من که آنرا یافتم، کنج شبستان شما در ورودی بسکه خالی دید دستم را مرا تازگی دیگر، نمیگردد نگهبان شما بس که هیچم، روزیم حج فقیران هم نشد عید قربان میروم هر سال، قربان شما داغ اگر در سینهی من یک نفر باشد،که نیست باید از دریای لطفت بیشتر باشد، که نیست غیر درد دل نیاوردم به همراه خودم سعی کردم کولهبارم مختصر باشد، که نیست هیچ جا بهتر از اینجا نیست باید بشکند دل اگر مثل نمازم، در سفر باشد که نیست هر که آمد، حاجت ایل و تبارش را گرفت این حرم جای کسی که بی هنر باشد که نیست مادرم این مرتبه، قول شفا از من گرفت میترسم دعایم بی اثر باشد، که نیست میروم بعد از زیارت، طبق عادت جمکران تا دعایم دیدن ان یک نفر باشد، که هست