علی اکبر حائری

قسَم به فاطمه و دیده‌ی تَرَش برگرد

1779
3
قسَم به فاطمه و دیده‌ی تَرَش، برگرد
به حقّ چادر مشکیِ بَر سرَش، برگرد

کسی نداد جوابِ سلام مَردش را
قسَم به حقّ غریبیِ شوهرش، برگرد

بیا به خاطر آن لحظه‌ای که فاطمه دید...
رسید شعله به بیتِ مطهّرش، برگرد

همین که خورد زمین، پشتِ در صدا زد آه
بیا به حُرمت آن آهِ مضطرش، برگرد

به داغ سخت حَسن که میانه‌ی کوچه...
زدند مادر او را برابرش، برگرد

رسید زینبِ کبری به قتلگاه حسین
حسین گفت به زحمت به خواهرش، برگرد

قسَم به بوسه‌‌زدن‌های سیّدالشّهدا
به دست‌های جدای برادرش، برگرد

*****

تازه‌دوماد کربلا، صورتشه ماهِ مُنیر
نُقل و نبات باید بریزن رُو سَرش، نه سنگ و تیر
ازرق و بچّه‌هاشو زد، بدجوری درمونده شدن
وقتی حریفش نشدن، گروهی با هم اومدن

بابا حَسنش
می‌بینه که دستِ جمعی همه‌شون می‌زننش
بابا حَسنش
داره می‌بینه که سنگا می‌خوره تُو دهنش

اسبا اومدن
زنده بود هنوز و از روی تَنِش رد می‌شدن
محکم بزنید
یکی می‌گفت نوه‌ی علیه، رحمش نکنید

نیزه نیزه، خنجر خنجر
قاسم می‌گفت، مادر مادر

بوی مدینه رسیده
اومده قامت‌خمیده
...
حسین اومد بالا سَرش، سرِ پسر برادرش
صورتو دیده افتاده یادِ علیِ اکبرش

بازم یه عدّه کف زدند، کِل می‌کِشن بی‌ادبا
عبا دیگه نداره که بچیندِش روی عبا

هلهله شده
چه‌جوری جمع می‌شه آخه گُلی که لِه شده؟!
هلهله شده
دنیا بابِ مِیل شِمر و زجر و حَرمله شده

قدّشو ببین
بغل حسینه و پاهاش می‌کِشه زمین
خاکی شده موش
زیرِ مَرکبا قدش بلندتر شده از عموش

*****

(گمان نداشت کسی آینه شکسته شود
شکست آینه امّا سراسرش...)
...
(آه گوشواره شکست
لعنتی سیلی زد با هر دو دست)
...
(گریه کنید فاطمه را بی‌هوا زدند
او را مقابلِ در و همسایه‌ها زدند)
...
(از هر چی پَست بَدم میاد
از مَرد مست بَدم میاد
از اونی که سرِ تو رو
رُو نیزه بست، بَدم میاد)
...
(عمو نداره، رنگ و رُو نداره
عروسکی که دست به دست شه مُو نداره)

ای عهده‌دار مَردُم بی‌دست و پا حسین...

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش