عقل می‌گفت برو سوی حرم

عقل می‌گفت برو سوی حرم

[ حاج جواد حیدری ]
عقل می‌گفت برو سوی حرم
عشق می‌گفت نیفتی ز قلم

عقل می‌گفت زیاد است عدو
عشق می‌گفت غریب است عمو

پیرو مکتب عباسم من
دست در راه تو نشناسم من

ای غریب شهر پیغمبر حسن
وارث مظلومی حیدر حسن

یک تنه صد کربلا غمدیده ای 
چادری خاکی قدی خم دیده ای

ای ز هر غمدیده ای مغموم تر
از حسین تشنه لب مظلوم تر

قصه‌ی عمر تو باشد دردناک
یا امام مجتبی روحی فداک

بی کفن بود حسین گرنه وصیت میکرد
بنویسند به روی کفنش نام حسن

حسنی است هر آنجا که حسینیه به پاست
من حسینی شده ی لطف امام حسنم

نظرات