عجب یار رئوف و نازی ای دوست

عجب یار رئوف و نازی ای دوست

[ حاج جواد حیدری ]
عجب یار رئوف و نازی ای دوست
که با ما سفلگان می‌سازی ای دوست
ز طومار محبت نام ما را 
مبادا از قلم اندازی ای دوست

گِله از خوی لیلی دارد این دل
چو مجنون بوی لیلی دارد این دل
ز دست دل ندارم روز راحت
هوای کوی لیلی دارد این دل

مراد دل ملاقات نگاره 
دلم جز دیدنت حاجت نداره
یکی پیدا نشد دستم بگیره
میون دست محبوبم بذاره

اگر هر جا که من هستم نیایی
بیا من می‌روم تا که بیایی
زین جا گذر کن
امیر بی قرینه کی می‌آیی؟
عزیزم مادرت چشم انتظاره
سحرخیز مدینه کی می‌آیی؟

بزرگ آفرینش اوج اعجاز خدا زینب
به یک پیکر تمام خمسه‌ی آل عبا زینب
عبا، یعنی حجاب روی اصحاب کسا زینب
و شد تفسیر کاف و ها و عین و صاد و یا زینب
چه می‌فهمیم از زینب و ما ادراک ما زینب

چه می‌فهمیم از آن آیینه‌ی خیر النسا زهرا
از آن پا تا به سر حیدر از آن سر تا به پا زهرا
از آن در کوفه پیغمبر از آن در کربلا زهرا
از آن در خَلق و در منطق از آن خُلق و صدا زهرا
بلی گفتیم یا زهرا اگر گفتیم یا زینب

کمی از ماتمش اوج مصیبت بود عالم را
به اشکش، اشک می‌ریزیم ایام محرم را
کتیبه چادرش، از معجرش داریم پرچم را
از او داریم عزای اشرف اولاد آدم را
بزرگ بانوان ام المصائب ربنا زینب

زنی از خیمه نازل شد زنی سر تا قدم قرآن 
وجودش سوره‌ی توحید روحش سوره‌ی انسان
زنی چون کوه پابرجا، زنی در کسوت مردان
که چون خورشید عمری در حجاب نور خود پنهان
که هم اُم‌ّ نجابت بود هم دخت حیا زینب

نظرات