زمین و عرش خدا از ستاره نا پیداست بساط هلهله و شادی و ترب بر پاست رسید مژده که از حق خطاب میآید نگاه حضرت یاسین به عالم بالاست (بگو خموش بماند هر آنکه غیر علیست فقط علیست که همتا و همسر زهراست)۲ دو رود عشق دو دریای پاک یلتقیان که جایگاه دُّر و لؤلؤ و گوهر آنجاست یکیست پارهی تن، دیگری جانِ نبی یکیست چشمهی کوثر و دیگری سقاست (یکی بهانهی خلقت، یکیست آب حیات یکیست مادر دنیا و دیگری باباست)۲ یکی به اشک نهاده به زخم بیم مرحم یکی سپر شدهی لیله الرغاب هاست چه خانه ایست، که مصداق مَهْبِطَ الْوَحْی است به دست پنجره هایش شمیم اعتیناست چه گلشنی که پر از غنچه های توحید است چه دامنی که مهد امام عاشوراست خوشا به حال حصیری که مِهر فاطمه است چنین که بال ملک فرش خانهی آنهاست (کنار فاطمه حیدر زِره نمیخواهد که جوشنی زِ دعاهاش بر تن مولاست)۲ و ماند پای قرارش و ماند پای علی کسی نگفت که با فاطمه علی تنهاست