فدای شکوه قیامت

فدای شکوه قیامت

[ ابوذر بیوکافی ]
فدای شکوه قیامِت
مادر من کنیزته، پدر من غلامت
من از عمق سینه، میخوامت
مثل پیغمبرم که ایستاده به احترامت

عشق من اینه
وقتی به صورتت گُل خنده بشینه
دل‌گرمیه رسول خدا هم همینه
هر روز تو رو ببینه علی رو ببینه

ذکر علی، هدیه‌ی روز تولدت
مادر فقط رزقمو میگیرم از خودت

بهشت‌آفرین شد سجودش
به خدا خلقتی نبود اگه زهرا نبودش
نمیشد با یه بیت سرودش
که دوازده قصیده جاری شده از وجودش

خورشیده مادر
از بس کریمه به همه تابیده مادر
بی‌منت هرچی داشته رو بخشیده مادر
ارث کَرم رو به حسنش میده مادر

ذکر حسن، هدیه‌ی روز تولدت
مادر فقط رزقمو میگیرم از خودت

حلیمه، کریمه، علیمه
مادرم دل‌خوشیمه دل‌گرمیه زندگیمه
شده عمر من با تو بیمه
نفسم خرج ذکر یا احسان القدیمه

دل زیر دِینه
سایه‌ی چادرت روی سر عالمینه
تفسیر عشق پاکتو دیدم به عینه
شرط رضایت تو رضای حسینه

ذکر حسین، هدیه‌ی روز تولده
مادر فقط رزقمو میگیرم از خودت

نظرات