ریحانه‌ی من چه بر سرت آوردند
تبلیغات

ریحانه‌ی من چه بر سرت آوردند

[ علی کرمی ]
ریحانه‌ی من چه بر سرت آوردند
صد بغض ز آه همسرت آوردند
غسل تنت از من چقدَر وقت گرفت
زهرا چه به روز پیکرت آوردند
***
غم بی نوایی رو چیکار کنم؟ 
قصّه‌ی جدایی رو چیکار کنم؟
با غریب مدینه چیکار کنم؟ 
بگو کربلایی رو چیکار کنم؟

پیروهن دوختی به جای کفنش
ولی حیف درش می‌آرن از تنش
ده تا اسب لعنتی دم غروب زنده زنده رد می‌شن از روی تنش

چی می‌شه رحمی به این دلش کنید
خدا رو خوش نمی‌آد لهش کنید
ندیدید رو اکبرش افتاده بود 
دیگه جون داده دیگه ولش کنید

حسین
****
قبل از ورود شمر به گودال قتلگاه
کار حسین را علی اکبر تمام کرد
****
ندیدید رو اکبرش افتاده بود
دیگه جون داده دیگه ولش کنید
****
من آن قدَر که صدا می‌زنم تو را مادر
به مادر خودم اصلاً نگفته‌ام مادر

مرا به دست حسینت سپردی از اوّل
مرا به دست حسینت بده دم آخر

چی می‌شه من رو پسرت صدا کنی؟ 
خوبه هر چی گره هست و تو وا کنی
با همون دستی که بالا نمی‌آد
چی می‌شه واسه من دعا کنی؟

وصله‌ی چادرت منم منم منم
فدات جوونیمو جوان ننه ننه

ننه زهرا قرارم باش
همه رفتند کنارم باش
خوشیِ روزگارم باش

دلم غمینه
من عهده دارم، امّ البنینه
***
ننه زهرا زمین خوردم
ننه زهرا کم آوردم
ننه زهرا اگه مردم
سر مزارم بیا کنارم، من تو رو دارم
***
مرا به دست حسینت سپردی از اوّل
مرا به دست حسینت بده دم آخر
***
اگر زینب نبود در این روز‌ها من کم می‌آوردم
عجب تربیتی کردی چه مادر دختری بانو
***
نمی‌دانم چه رخ می‌داد اگر زینب نمی‌آمد
ولی آن قدر می‌گویم پدر هم با پسر می‌رفت

به خاک افتاد طوری که همه گفتند دق کرده
به خاک افتاد بین ارباً اربای علی اکبر

تنش را در عبا چیدند پیش چشم بابایش
عموعبّاس با دیگر عموهای علی اکبر

و حالا بین دارالحرب دور عمّه‌ی سادات
بنی هاشم همه جمعند منهای علی اکبر

مسیحایی نفس آهی کشید و از نفس افتاد
ولی ای کاش امکان داشت احیای علی اکبر
***
هم باعث افتخار ما هم مایه‌ی اعتبار ما فاطمه است
اندازه‌ی ارزنی ندارم تردید در حشر اگر کنار ما فاطمه است

با بال دعا هر آن که پرواز کند 
از خاصیّتش تواند اعجاز کند
از کار گره خورده نخواهد ترسید 
یا فاطمه قفل بسته را باز کند

بی مهر تو راهی به سعادت نرسید 
بی مُهر تو امضای عبادت نرسید
گویند به فریاد رسید در صد جا 
در کوچه ولی کسی به دادت نرسید

انگار تمام باورم خورد زمین 
دارایی من برابرم خورد زمین
رفتم سپر بلا شوم امّا حیف قدّم نرسید مادرم خورد زمین
***
گویند به فریاد رسید در صد جا
در کوچه ولی کسی به دادت نرسید
***
ای ملک ارادتمندت 
ای سیب بهشت حقّ بوَد لبخندت
ای کاش که باشیم و ببینیم 
آن روز با آن دو نفر چه می‌کند فرزندت
***
دریا کنم از خون دل چشم ترم را
پرسم چرا کشتید آخر مادرم را؟

گیرم امیرالمؤمنین را دست بستی
پهلوی زهرا را چرا آخر شکستی

قنفذ در آن ساعت به ثانی اقتدا کرد
دست تو را از دامن مولا جدا کرد
***
مادر به اشک چشم‌های شیعیانت، دادِ تو را از این پلیدان می‌ستانم
روز ظهورم هم عزادار تو هستم
***
ای کاش که باشیم و ببینیم آن روز
با آن دو نفر چه می‌کند فرزندت

نظرات