
آبرومندترین واژهی خلقت زهراست وحدت محض در این عالَم کِثرَت، زهراست «فَطَر النّاس عَلیها» که خدا فرموده طبق تعبیر ادب باطن فطرت، زهراست دوش روح القُدُس از عرش ندا سَر میداد بشنوید عالَمیان خالق عصمت، زهراست چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زنند حرف حافظ همه این است، حقیقت زهراست بانویی کز سرِ اجلال قیامت بکند... با عبور از دل صحرای قیامت، زهراست نقشهی شوم سقیفه نشود اجرایی تا علَمدار شهنشاه ولایت، زهراست حرکتی کرد و چهل تَن به زمین افتادند تا مشخص بشود منشأ قدرت، زهراست آن که مثل علی از جملهی کُفّار قریش کرده در هر نفَس اعلان برائت، زهراست آن که با کوتهیِ عمر به دنیا دیدهست... بیشتر از همهی خلق مصیبت، زهراست آن که با دیدن گهوارهی محسن دو سه بار... ریخت بر دامن خاک، اشک ز حسرت، زهراست قبر و قدرش شده مخفی، به نظر میآید... مترادفشده با معنی غربت، زهراست آن که در پاسخ هر نالهی یا زهرایی... میکِشد بر سرِ ما دستِ محبّت، زهراست