علی نجفی

روز عاشورا که شد کرببلا معرکه جنگ

317
2
روز عاشورا که شد، کرب‌بلا معرکه‌ی جنگ
گروهی شده در مکتب ایثار سرافراز و
گروهی شده در کشتن توحید هماهنگ
گروهی زده بر حبل خدا چنگ

یکی یار حسین است و یکی یار یزید است
یکی طالب نو است و یکی در پی آب است

ولی حر که تنش لرزد و در
بین بهشت است و جحیم است

به خود گفت که والله، نپویم به سوی حق
روم جانب دلدار و فرستاخت به سوی حرم احمد مختار

چنین گفت حظور پسر حیدر کرار
مرا عفو کن ای مظهر عفو کرم و جود خدا را

لک لبیک اباعبدالله...

پسر فاطمه من حر گنهکار تو هستم
نگهم کن نگهم کن، که گرفتار تو هستم

ز تو و مادر و جد و پدر و خواهر زارت خجل هستم
که دل پاک تو خستم، که سر ره به تو بستم

بنگر بر من و بر خجلت و بر اشک ملالم
چه شود تا دهی از لطف و کرم اذن قتالم
که شمسته پر و بالم

مددی یوسف زهرا که ز احسان تو بر خویش ببالم
که ز دل عقده گشایم

تو یم جود و عطایی، تو به هر زخم شفایی
تو به هر درد دوایی
تو عزیز دل زهرا و رسول دو سرایی
چه شود اذن شهادت دهی و دست بگیری
من افتاده ز پا را

لک لبیک اباعبدالله...

پسر فاطمه آغوش گشود از همه و
بگرفت به رو چو علی اکبر در بر و
بنمود نوازش که الا حر

تو دگر حر حسینی
تو چو عباس، مرا نور دو عینی

تو پسندیده‌ی پیغمبر و زهرای بتولی
تو قبولی تو قبولی
تو دگر یار حسین و تو دگر حر فداکار حسینی

تو دگر از شهدایی
تو همان قطره‌ی افتاده به دامان یم خون خدایی

دهم از لطف مرادت، بفرستم به جهادت
بدهم بر تو مدال شرف و عزت و ایثار و شهامت
که کنی یاری فرزند رسول دو سرا را

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش