روح تویی؛ جان تویی؛ معنی ایمان، تویی

روح تویی؛ جان تویی؛ معنی ایمان، تویی

[ حاج محمود کریمی ]
روح تویی؛ جان تویی؛ معنی ایمان، تویی
خواهر معصومه‌ی‌ شاه خراسان، تویی
عمّه‌ی جود و کرم؛ بانی احسان، تویی
سایه‌ی رووی سر مردم ایران، تویی

پس به تو از جانب، خیل گداها سلام
خواهر شاه رئوف، دختر موسی سلام

زائر تو، زائر آل محمّد شود
در حرمت، مست از باده‌ی بی‌حد شود
کاش‌که روزی ما، بار مجدّد شود
هرکه به قم آمده، زائر مشهد شود

دست به سینه دهد بر تو و آقا سلام
خواهر شاه رئوف، دختر موسی سلام

دور ز دلبر شدی؛ نه که مقرّب شدی
از می هجران او، بس‌که لبالب شدی
در پی او رفتی و روز شدی، شب شدی
دور رضا گشتی و یک‌تنه، زینب شدی

آینه‌ی حضرت زینب کبری، سلام
خواهر شاه رئوف، دختر موسی سلام

زینب کبری شدی؛ چشم شدی، تر شدی
شمع شدی؛ آب از هجر برادر شدی
نامه‌ی او خواندی و بال شدی، پر شدی
لیلی آواره‌ی دیدن دلبر شدی

تا که ز قم آمدند در پی تو با سلام
خواهر شاه رئوف، دختر موسی سلام

قم به تو تعظیم کرد؛ بر تو جسارت نشد
محمل تو پرده داشت؛ نور، زیارت نشد
پای تو گل ریختند؛ خیمه که غارت نشد
روزی تو از سفر، رنج اسارت نشد

بر تو و آن بانوی زخمی و تنها سلام
خواهر شاه رئوف، دختر موسی سلام

عمّه‌ی تو پیر شد؛ بسته به زنجیر شد
زود به مقتل رسید؛ حیف کمی دیر شد
سر که جدا شد ز تن، جنگ نفس‌گیر شد
از قِبَل سنگ‌ها، آینه تکثیر شد

آه چه آمد سر زینب علیها سلام
خواهر شاه رئوف، دختر موسی سلام

نظرات