دل مادرت رو آزردی

دل مادرت رو آزردی

[ حیدر خمسه ]
دل مادرت رو آزردی
تو سرا سری در آوردی

تو فقط دو قطره آب خواستی
بمیرم تیر سه‌پر خوردی

جوری گریه می‌کنم
قافله گریه کنه

(یه جوری لطمه می‌زنم
حرمله گریه کنه)۲
****
باران دعا روی سرش بی‌امان گرفت
بادی وزید باغ گل از باغبان گرفت

یک نیمروز نصف قبیله شهید شد
پیر و جوان و مرد و زن از کاروان گرفت

عاشق هر آنچه داشت به معشوق عرضه کرد
معشوق هم هر آنچه دلش خواست امتحان گرفت

نظرات