داره کمکم تموم میشه یه سال چشم انتظاریمون یه چند روز دیگه مونده تموم شه بیقراری مون آروم آروم توی سینهم به پا کن خیمهی غم رو داری حس میکنی یا نه صدا پای محرم رو عجب ماهی، بکش آهی عجب عشقی تو این حاله تموم آرزوم موندن تا عاشورای امساله نمیریم و محرم باز بگیم با اشک و با ناله حسین جانم ... یه آقایی توی کوفه غریب و بیکس و خستهست میون کوچهها تنهاست همه درها به روش بستهست حسینُ دعوتش کرده ولی حالا پشیمونه میخواد نامه بده برگرد ولی دیگه نمیتونه نیا کوفه، نیا کوفه، برا تو نقشهها دارن اگه شیرخواره همراته، اونم زنده نمیذارن اگه اهل حرم هستن، بدون بعد از تو آوارهن حسین جانم ... ببین ارباب عالم رو که حجّش رو رها کرده حسین فاطمه دیگه هوای کربلا کرده تموم روضهها امشب توی این حال و احواله ببینید با زن و بچه حسین راهی گوداله چه معراجی، چه حجاجی، تو دشت و صحرا آواره چه تقصیری، چه احرامی، یه تیکه پیرهن پاره حسین آورده همراهش برا قربونی شیرخواره غبار کوچهها را با گلاب اشک میشویم به استقبال زینب اشک چشمانم سرازیر است یقین دارم که میآید به کوفه دختر زهرا ولی بر بازوان او به جرم عشق زنجیر است