خانمم ببین که حالم زاره

خانمم ببین که حالم زاره

[ محمدرضا میرزاخانی ]
خانومم ببین که حالم زاره
بارونم ابر چشام می‌باره
جون من بمون اگه راه داره

جون من پاشو دلم به بودنت خوشه
پاشو که غصّت داره علی رو می‌کشه

خیلی داغونم تورو به التماس من
محسن رفت امّا تو حرف رفتنو نزن

ای تنها پناه من 
رحمی کن به آه من بی تو زهرا می‌میرم
هر بار می‌‌رسم به در دست به زانو می‌گیرم
بی تو زهرا می‌میرم

زهرا زانوی بو تراب به خاک آشنا نبود
بر خاک التماس نشستم نگاه کن

ممنونم اگر نروی
می‌میرم اگر بروی

ای نخل بریده ثمر
ای مادر کشته پسر

خانومم برات بمیره حیدر
کاش می‌شد بشی یه ذرّه بهتر
کاشکی خونه نشه بی مادر

گریم می‌گیره تو اشک نریز توروخدا
حالا که سوخته تموم خاطرات ما

گریم می‌گیره شب عروسی یادته
بابات می‌گفت پیر بشی به پای مرتضی

امّا پیر شدی چه زود
حالا با رخ کبود

از حیدر رو می‌گیری، قلبم می‌شه خونِ خون
با این قدّ و کمون، دست به پهلو می‌گیری

می‌میرم نرو نرو

درد داری سخته بلند شی از جا 
درد داری از اون روزی که زهرا
پشت در تورو زدند نامردا

تنها بودی بین شعله و غبار و دود
فضّه هی می‌گفت کمک ولی کسی نبود

تنها بودی که یهو به در لگد زدند
روی تو افتاد دری که نیمه سوخته بود

رد شد هر کسی رسید 
آتیش شعله می‌کشید تو زیر در می‌سوختی
غوغا شد تو خونمون
می‌دیدم که نیمه جون از پا تا سر می‌سوختی

داره دنیای علی می‌سوزه
پیش چشمای علی می‌سوزه

در بسوزه میخ در می‌سوزه
داره مادر با پسر می‌سوزه

پیش از این‌ها خریده بود علی
تخته چوبی برای گهواره
از بد روزگار ورق برگشت
ساخت تابوت جای گهواره

حالا که تن تو را غسل می‌دم 
چی اومد سرت حالا فهمیدم
حالا که کبودیا رو دیدم
 
تقسیم کار خانه به نفع علی نبود
ای وای من که شستن زهرا به من رسید

حالا می‌بینم چقدر کبوده گونه‌هات
می‌خوام که مرحم بشم واسه نشونه‌هات

می‌ریزم اشکامو دونه دونه رو تنت
دست می‌کشم روی ردّ تازیونه‌‌هات

آه آب رفته همه تنت 
با بی‌رحمی کشتنت، داغت خیلی سنگینه
دارم آه سینه سوز، که داره می‌آد هنوز
خون تازه از سینه

وای منو وای منو وای من
میخ در و سینه‌ی زهرای من

(وای مادرم مادرم مادرم)۲

یارالی ننه، ننم ای وای
جوان ننه، قد کمان ننه

زهرا بمان و چهره‌ی غم را عبوس کن
زهرا بمان و زینبمان را عروس کن

زهرا بمان و زندگی‌ام را بهم نریز

نظرات